تلویزیون ایران از دهه70 ساخت تلهفیلم را آغاز کرد. در آن زمان بهدلیل اینکه تنها روزهای خاصی اختصاص به پخش فیلمهای سینمایی داشت، حجم تولیدات، کم و کارها باکیفیت بود، اما امروزه شاید بیش از موهای سرتان بتوانید تلهفیلمهای ساخته شده در آرشیو سازمان صدا و سیما را ببینید که در ایام مختلف از روزهای هفته گرفته تا ایام مناسبتی پخش میشوند؛ تلهفیلمهایی که گاهی اوقات مخاطب را بهخود جذب نمیکنند. شاید در همان سالهای ابتدایی پیدایش آن، میزان بازخورد کارها بالا بود اما طی چند سال اخیر مخاطب بهشدت تلهفیلمها را از برنامه خود حذف کرده است چرا که آنها به نوعی سخیف و کم ارزش دیده میشوند.
مینو خرسند، فیلمنامه نویس میگوید: «بهنظر من به خاطر شتابزدگیای که در تهیه تلهفیلم وجود دارد نه تحقیقات کاملی در زمان نگارش فیلمنامه میبینیم و نه در بین مخاطبان جایگاه خوبی پیدا کرده و همین باعث دفعتلهفیلم از سوی مخاطبان شده است. البته تلهفیلمهای خوبی هم در این بین دیده میشوند ولی بسیار کم هستند. به جای اینکه بخواهیم با سرعت
تایم تلویزیون را پر کنیم باید بیشتر در تولید آن دقت کنیم. متأسفانه بیشتر از آنکه به این نکات توجه شود به این موضوع توجه میشود که آنتن پرشود؛ در شرایطی که رقیبی مانند ماهواره، اینترنت و فیلمها را داریم که باید همپای آنها به تولید آثاری فاخر بیندیشیم که موفقتر عمل کند اما در واقع اینگونه نبوده است.»
حجت قاسمزاده اصل نیز در زمینه ساخت تلهفیلم نظرش بر این است که تلهفیلم یک واقعیت بیرونی است و چه خوشمان بیاید و چه نه، برای ساخت این فیلمها هزینه میشود. این کارگردان میگوید: «تلویزیون ایران یک دورهای تصمیم گرفت نیروهای خودش را تقویت کند و وابستگی به بیرون نداشته باشد و خودش تولیدکننده باشد. با استخدام نیروهای خوب نشان داد که میتواند خوراک خودش را تأمین کند. با این کار رسانه تلویزیون وابستگی خودش را از داخل و خارج قطع کرد چرا که کارهایی که ساخته یا از خارج خریداری میشد برای اهداف او تولید نمیشدند. پس برای اهداف خودش این سیستم را راهاندازی کرد. طبیعتا یک اثر 90 دقیقهای تلویزیونی در مقایسه با آثار سینمایی به لحاظ امکانات و اختصاص بودجه در اشل کوچکتری قرارمیگیرد اما اگر نگاه، نگاه هنرمندانهای باشد ماحصل تولید، تبدیل به اثری ماندگار میشود.»
جفایی که بر خود کردیم
متأسفانه شرایط بهوجود آمده باعث شد که کیفیت فدای کمیت شود و این امر تبدیل به یک رقابت میان فیلمسازان این حوزه شده است؛ اینکه هرکس زودتر کار را به اتمام برساند کارگردان بهتر و از همه مهمتر، سریعتری است. مسعود آبپرور، کارگردان سریال هوش سیاه میگوید: «این جفایی است که خودمان بر کارها روامیداریم. در سازمان جایی را سراغ ندارم که به زمان کم رضایت بدهند البته بودجه کم است و محدودیت زمان را در پی میآورد اما تا چند وقت پیش همکاران کورس گذاشته بودند که زمان را پایین بیاورند و این جنایتی بود که ما بهخود رواکردیم.»
حضور ستارگان سینما ممنوع
آنچه مسلم است هیچ دروازهای برای ورود کارگردانان یا حتی بازیگران در تلهفیلمها وجود ندارد و هر کس از هر جایی میتواند وارد این عرصه شود؛ از جوانان تازه کار تا کارگردانان بنام سینما هم وارد این عرصه شدند. شاید بتوان اینطور برداشت کرد که این افراد بعد از ساخت یک فیلم سینمایی برای زنگ تفریح هم که شده سری به تلویزیون میزنند. اما ورود بازیگران و ستارهها به این عرصه آفات زیادی دربرداشت که برخی از آنها جبرانناپذیر است از جمله دستمزدهای بالا و به تبع آن بالا رفتن هزینههای تولید. تحویلیان، تهیهکننده سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» درباره کنترل و دروازهبانی ورود افراد در حوزه ساخت تلهفیلم میگوید: «با وجودی که مخالف ورود افراد در این عرصه نیستم، اما این روش غلط است و برای هیچیک موفقیتی دربرنداشت.
تلویزیون محورش داستان است اما سینما صرفا داستان نیست. در تلویزیون مردم بهدنبال سوژههایی هستند که در سینما نیست. وقتی فیلمهای تلویزیون به راحتی در جشنوارههای سینمایی حضور مییابند یعنی این مسیر را اشتباه طی کردهایم و این دو به جای اینکه مکمل همدیگر شده باشند مانند همدیگر شدهاند و این مقدار نزدیک شدن به هم باعث شده مشتری هر دو از بین برود. تلویزیون نیازی ندارد به سراغ بازیگران سینمایی برود چون داستان خوب کار را پیش میبرد نه بازیگر خوب. در تلویزیون قصه و ارتباطش با جامعه است که مخاطب را جذب میکند و در سینما تصویر و موارد دیگر. اما با این کار هر دو عرصه کارایی همدیگر را از هم میگیرند و میبینیم که مشتری سینما کاهش یافته و به همان نسبت در تلویزیون این اتفاق رخ داده است. در تلویزیون باید تنوع بازیگر باشد و با ستارهها نمیتوان این کار را انجام داد. در تمام دنیا ستارهها مخصوص سینما هستند چون گیشه وجود دارد و باید گیشه را پرکنند. تلویزیون عرصهای کاملا فرهنگی است و ابزار فرهنگ و ذهنیت در آن حاکم است در حالیکه سینما کاملا تفریحی و سرگرمی است و زیر پوستی به فرهنگ اشاره میکند.»
قاسمزاده اصل نیز در این زمینه به نکات دیگری اشاره میکند: «ضعفهای مدیریتی باعث شد که تلهفیلم را بر حضور بازیگران شناخته شده قائم کنند و اینگونه شده که بازیگران شناخته شده را با مبالغ سنگین میآورند. بهنظرم این مانند ظرفی است که تهی است و میخواهند با آوردن چند چهره، تهی بودن ظرف را بپوشانند.»
تلهفیلم، کالایی یکبار مصرف
قاسمزاده اصل درباره آفتهای ساخت تلهفیلمهای انبوه میگوید:« سطحینگری بر جریان فرهنگی حاکم شده است و به تلهفیلمها هم تسری پیدا میکند. بهنظرم همین مناسبتها نقطه آسیب تلهفیلمها هستند. اما اهداف تلویزیون با سازندگان متفاوت است. از یک جایی به بعد تلهفیلم خودش دشمن خودش شد و کالای مصرفی و یکبار مصرف شد. سطح کارها پایین آمد و باعث ریزش مخاطب شد و با کارهای سریعساخت و بیکیفیت مخاطبان خودش را گریزاند. ناگفته نماند که تلهفیلمهای مناسبتی خوبی هم داشتهایم اما وقتی حجم انبوه میشود کاری نمیشود کرد و کیفیت فدای کمیت میشود.»تحویلیان نیز درباره این آفتها ادامه میدهد:« نباید انکار کرد که تلهفیلم مضراتی در کنار فوایدش هم دارد.
اگر با اهدافی که تعریف شده کار شود و به اندازه باشد البته مفید است. ساخت تلهفیلم هم یکی از اهداف سازمان است. مگر میشود گفت مستند خوب نیست، بهترین مستندها در تلویزیون پخش میشوند نه در سینما. تلویزیون محل نمایش این نوع برنامههاست. در تلویزیون فرهنگهای قومی بسیار کم دیده میشود در حالی که این مقدار حجم پخش میتواند بسیار مفید باشد؛ ما به تکرار افتادهایم. با وجود اینکه سوژههای بسیاری داریم که میتوانیم به آنها بپردازیم اما این اتفاق رخ نمیدهد.» قاسمزادهاصل در ادامه صحبتهایش میگوید: «آنچه ما الان و امروز بهعنوان تلهفیلم داریم خروجیاش درخشان نیست و قالب مدیریتی، آن را به سمت و سوی خوبی سوق نمیدهد. حتی آدمهای درخشانی وجود دارند که کارهای ضعیفی ارائه دادهاند و وقتی از آنها میپرسیم که چرا این کار را ساختی، میگوید پول لازم داشتم؛ به همین سادگی. وقتی جریان مدیریتی درستی وجود ندارد و به این سمت هولت میدهند، به کجا میخواهیم برسیم؟ پوزخند تماشاگر به فیلم و تماشا نکردنش نوعی انتقاد است. مخاطب به فیلم 10 دقیقه فرصت میدهد تا جذبش کند و اگر فیلم بد بود بهراحتی کانال را عوض میکند. »
فیلم خارجی نه، تلهفیلم آری
زمانی بهنظر میرسید مسئولان تلویزیون قصد دارند با ساخت تلهفیلمها به نوعی جلوی پخش آثار خارجی را که برخلاف اهداف سازمان بود بگیرند. همین عامل باعث انبوهسازی تلهفیلم در تلویزیون شد. به اعتقاد آبپرور این یک دستورالعمل بود و تلویزیون در این زمینه ابداع داشت؛ «تلویزیون اعلام کرد که هر کس میتواند فیلم تلویزیونی بسازد، بیاید، من پول میدهم. من فکر میکنم در حال حاضر در این موقعیت هستیم. با این حال فیلمهای خارجی جذابیتهای خاص خود را دارند و بیشتر دیده میشوند. از طرفی چون از نظر شرایط اجتماعی، اخلاقی و فکری جامعه ما ساخته نمیشوند و با سانسور همراهند جذابیتهایی که دارند را نیز از دست میدهند. یادمان باشد تکرار یک رفتار ایجاد عادت میکند. ما میتوانیم مردم را به دیدن تلهفیلم عادت دهیم اما ای کاش برای تربیت نیروی انسانی و ایجاد بستر مناسب تکنیکی این همت باشد.
برای کیفیسازی کارها باید همت داشت تا ریزش مخاطب نداشته باشد؛ اتفاقی که این روزها به وفور رخ میدهد. بهتر است قبل از اینکه مخاطب عطای تله فیلم را به لقایش ببخشد به جای کمیت، همت بگذاریم و به کیفیت بیفزاییم. ناخودآگاه این ما هستیم که باید بپذیریم تلهفیلم،جریان جدیدی براساس نیاز مخاطبان است که چه بخواهیم و چه نخواهیم باید جدی گرفته شود. اگر به این نیاز و اهمیت رسیدیم، میتوانیم بررسی کنیم که با چه وضعیتی این ساختار را جلو ببریم؛ آیا تلهفیلم همینطور رها شده و بدون کنترل باشد و هر کس هر جور دلش خواست بسازد و سودجویی کند یا تماشاگر هر مدلی که دوست دارد بتواند تلهفیلم را ببیند و از دیدن آن لذت ببرد؟ امیدواریم با نگاه جدید مسئولان این اتفاق رخ دهد و به جای انبوهسازی به کیفیت کارها نیز نظری انداخته شود.»